متهمشدن محمدحسین مهدویان به اعمال فشار برای عبور از قانون
پس از آن که محمدحسین مهدویان، کارگردان سینمای ایران در صفحه اینستاگرامش نوشت: «... در هجده، نوزده ماه اخیر فضای حاکم بر مدیریت سینمای ایران، در را بر پاشنهای میچرخاند که لحظهبهلحظه عرصه را تنگتر و فضا را رعبآورتر کند. تجربه شخصی من از این دوره تلخ با توقیف فیلم سینمایی «شیشلیک» شروع شد. فیلمی که پروانه نمایش قانونیاش در تابستان سال گذشته صادر شد اما با فرمان ملوکانه مدیران تازه از راه رسیده بیهیچ توضیحی بایگانی شد و هنوز هم با وجود اعتبار پروانه نمایشاش امکان اکران ندارد اما از آن ترسناکتر این که در سه ماه گذشته با دو فیلمنامه مختلف، یک فیلمنامه جنایی و یک فیلمنامه کمدی، با تهیهکنندگان و نویسندگان متفاوت درخواست پروانه ساخت دادهام که هر دو فیلمنامه بدون ارائه اصلاحیه و هیچگونه توضیحی رد شدند و اجازه ساخت نگرفتند...» بهمن حبشی، مدیرکل دفتر نظارت بر ساخت فیلم سازمان سینمایی به اظهارات او واکنش نشان داد.
ادارهکل روابطعمومی سازمان سینمایی، توضیحات بهمن حبشی را به شرح زیر ارائه کرد:
«در خصوص صحبتهای محمدحسین مهدویان موارد ذیل قابل بیان است: در آذرماه سال گذشته فیلمنامه «مرد بازنده» ایشان علیرغم این که شورا با آن خیلی موافق نبود تلاش کرد تا با مشاورههای زیاد و چندبار بازنویسی و بررسیهای زیاد مجوز آن را صادر کند و از آنجایی که فیلم با موضوع پلیس بود و تیم تهیه و تولید نظرات پلیس را اجرا نکرده بود سازمان سینمایی همه تلاش خود را برای جلب نظر نیروی انتظامی و حضور فیلم در جشنواره و در پی آن اکران فیلم فراهم آورد.»
حبشی ادامه داد: «در چند ماه گذشته اقتباسی از رمان «بیگانه» آلبر کامو بهنام «مطرود» از سوی کامران حجازی، تهیهکننده مهدویان به شورا رسید، البته قبل از آن که فیلمنامه به شورا ارائه شود طرح آن را برای شورا ارسال کردند تا قبل از شورا ببینم که آیا این طرح میتواند موفق به اخذ مجوز شود یا نه که نظر شورا مخالفت با طرح ارائه شده بود. در جلسه حضوری ایشان با معاون نظارت سازمان، چرایی رد شدن طرح به وی گفته شد و قرار شد نظرات شورا را در فیلمنامه اعمال کنند و مجددا به شورا ارائه بدهند، متاسفانه وقتی بار دوم فیلمنامه به شورا آمد به دلیل رعایت نکردن نظر شورا و مخالفت آن با آییننامه پذیرفته نشد. همه این موارد به تهیهکننده فیلم بلافاصله اعلام شد چرا که اصولا طرف حساب شورای صدور پروانه فیلمسازی تهیهکننده فیلم است.»
حبشی اضافه کرد: «متاسفانه در مورد فیلمنامه «مطرود» نویسنده آن یزدانیخرم استوری گذاشتند و جوری وانمود کردند که گویا شورا با آلبر کامو مشکل دارد! در صورتی که شورا با نوع اقتباس فیلمنامه مخالف بود نه کتاب «بیگانه». در مورد فیلمنامه جدید مهدویان با عنوان «شرینی بلهبرون» نیز، تهیهکننده فیلم، محمدرضا منصوری با ایلبیگی تماس گرفتند و گفتند مهدویان میخواهد یک کمدی بسازد و خواهش کردند فیلمنامه را قبل از اینکه به شورا بدهند بخوانند و نظر مشورتی بدهند. حبیب ایلبیگی فیلمنامه را خواندند و به تهیهکننده اعلام کردند که با توجه به حجم بالای سیاهی و تلخی کار بعید است بتواند مجوز بگیرد و بهتر است به کار دیگری فکر کنید. متاسفانه برخلاف مشورت، ایشان درخواست پروانه ساخت کردند و فیلمنامه بلافاصله در کوتاهترین زمان در جلسه مطرح و بررسی شد و همانگونه که انتظار میرفت به دلیل سیاهنمایی و نگاه بسیار بد و تحقیرآمیز به مردم فقیر و اشکالات زیاد، شورا اعلام کرد که فیلمنامه مورد پذیرش قرار نگرفته است. البته شورای پروانه ساخت این امکان را فراهم کرد تا با مشورت اعضا و رفع موانع فیلمنامه مجددا در شورا بررسی شود، همه این موارد و جزییات به تهیهکننده فیلم فردای جلسه گفته شد، البته این که مهدویان میفرمایند چیزی به ایشان اعلام نشده باید بعد از این همه فیلمسازی بدانند که همه موارد به تهیهکننده فیلم گفته میشود و طبق آنچه که در قوانین و مقررات آمده مسئولیت فیلم بر عهده تهیهکننده است.»
مدیر کل نظارت بر ساخت فیلم در پاسخ به ادعای مهدویان در خصوص سختگیری در صدور پروانه ساخت چند نکته را یادآور شد:
۱- فلسفه بررسی فیلمنامه و صدور پروانه ساخت در جهت مراقبت از محتوای آثار و البته ایجاد توازن در تولید است لذا هر فیلمنامه که به شورا ارائه میشود لزوما به صدور مجوز ختم نمیشود گرچه که در همین یک سال بالغ بر ۶۵ درصد (مشتمل بر ۱۲۱ پروانه ساخت) آثار پروانه ساخت دریافت کردهاند.
۲- فیلمسازی که داعیه پایان فیلمسازی با شور و شکوه یک سال قبل را دارد باید پاسخ دهد آیا فقط وقتی درب به نفع او و تمایلات و خواستههای او بچرخد درست میچرخد؟ اینکه سالها هرچه نوشته به راحتی مجوز گرفته و گاه تمام اصول و باورها و ارزشهای یک ملت را زیر سوال برده و از دل آن فیلمی بیرون آمده که حتی برخی از آزاداندیشترین اهالی سینما هم موافق نمایشش نیستند به معنی چرخش درست درب بر پاشنه درست بوده است؟
۳- اینکه شورایی در سازمان سینمایی که جزو مجربترین و دلسوزترین اعضای سینما هستند مسیری را در پیش بگیرند که چند ماه بعد یک فیلم توقیفی و پرمسئله دیگر به صف توقیفیها افزون نشود به معنی پایان دوران باشکوه فیلمسازی ایشان و امثالهم است؟
۴- کشیدن چنین موضوعات و مباحثی به فضای مجازی و ایجاد حاشیه و هیاهو آیا برای به پاشنه درست برگرداندن درب است یا برای اعمال فشار فزاینده رسانهای برای عبور از قواعد و آییننامهها و ملاحظات اصولی و حسابشده شورای پروانه ساخت سینمایی؟! این شیوه حاشیهسازی و جنجالآفرینی تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا وقت آن نرسیده که به جای چنین راهبردی، یک بار به ذات آنچه در شورا در جریان است و تاکیدشان بر تولیدات بدون مسئله تمرکز کنند و با ارائه متنی قابل دفاع و قابل قبول نظر مساعد شورا را جلب کنند؟
۵- دوره تولیدات بیپشتوانه و تولید برای تولید سپری شده است و چنانچه اثری احتمال توقیف در مرحله پروانه نمایش داشته باشد قطعا مجوز ساخت نخواهد گرفت تا از هدررفت بودجههای عمومی و یا حتی خصوصی جلوگیری به عمل آید. وظیفه سازمان به غیر از مراقبت از سطح کیفی آثار، مراقبت از سرمایههایی است که به اعتبار پروانه ساخت سازمان سینمایی برای سرمایهگذاری در یک اثر اعلام آمادگی میکنند تا مشکلی شبیه فیلم قبلی این فیلمساز پیش نیاید و میلیاردها تومان سرمایه یک سرمایهگذار صرفا به واسطه عدم مراقبت و ملاحظه یک نویسنده یا کارگردان و یا تهیهکننده دچار خسران نشود.
۶- اگر تماسهای تلفنی و جلسات متعدد مدیران سازمان سینمایی برای ارائه اصلاحات و نقطه نظرات در خصوص فیلمنامههای بررسی شده جزو توضیحات نیست پس چیست؟ درخصوص هر دو فیلمنامه ارائه شده ایشان به دفعات چه با ایشان چهتهیه کننده صحبت و نقطه نظرات و ملاحظات شورا به سمع و نظرشان رسیده است.»
متن کامل منتشرشده در اینستاگرام محمدحسین مهدویان به شرح زیر است:
«گر در بر همین پاشنه بچرخد احتمالا ما آخرین نسل از فیلمسازان ایرانی هستیم که لذت واقعی فیلمسازی را تجربه کردهایم. سالنهای پر از تماشاگر را دیدهایم. از صدای کف و سوت تماشاگران در پایان فیلمهایمان لذت بردهایم. صف بستن مردم جلوی گیشه فیلمهایمان را از آنطرف خیابان تماشا کردهایم و کیفاش را بردهایم. اگر در بر همین پاشنه بچرخد احتمالا ما آخرین نسل از فیلمسازانی هستیم که در جشنها و جشوارههای ایرانی شادمانی کردهایم و به تندیسها و سیمرغهایی که تا همین یکی، دو سال پیش هنوز هم اعتباری داشتهاند افتخار کردهایم و اگر در بر همین پاشنه بچرخد احتمالا ما آخرین نسل از فیلمسازان ایرانی هستیم که با وجود تمام فشارها و سانسورها باز هم توانستهایم فیلمهای خودمان را بسازیم. فیلمهایی که با همه دستکاریهای آزاردهنده در نهایت همچنان متعلق به ذهن و اندیشه خودمان باشد. در هجده، نوزده ماه اخیر فضای حاکم بر مدیریت سینمای ایران، در را بر پاشنهای میچرخاند که لحظه به لحظه عرصه را تنگتر و فضا را رعبآورتر کند. تجربه شخصی من از این دوره تلخ با توقیف فیلم سینمایی «شیشلیک» شروع شد. فیلمی که پروانه نمایش قانونیاش در تابستان سال گذشته صادر شد اما با فرمان ملوکانه مدیران تازه از راه رسیده بیهیچ توضیحی بایگانی شد و هنوز هم با وجود اعتبار پروانه نمایشاش امکان اکران ندارد اما از آن ترسناکتر این که در سه ماه گذشته با دو فیلمنامه مختلف، یک فیلمنامه جنایی و یک فیلمنامه کمدی، با تهیهکنندگان و نویسندگان متفاوت درخواست پروانه ساخت دادهام که هر دو فیلمنامه بدون ارائه اصلاحیه و هیچگونه توضیحی رد شدند و اجازه ساخت نگرفتند. تاکید میکنم بدون ارائه هیچ توضیح روشن و یا اصلاحیههای مشخصی. در تماس با بعضی از همکاران و به خصوص فیلمسازان همنسل خودم روایتهای مشابهی از همین نوع برخورد را شنیدهام. وضعیتی که نتیجهاش جلوگیری از فیلمسازی کارگردانهای موثر سینمای ایران بوده و در شرایط فعلی جامعه افقی محو و ناامیدکننده را برای سینمای عزیزمان ترسیم میکند. اگر در بر همین پاشنه بچرخد به زودی نفسهای پایانی این سینمای محتضر و شما بخوانید به احتضار کشانده شده از دهاناش خارج میشود و ما آخرین نسل از فیلمسازان ایرانی خواهیم بود که در آخرین روزهای حیات سینما لذت فیلمسازی را تجربه کردهایم.»
او ادامه داده است: «اما نه. هیچوقت و در هیچکجا، هیچ دری همواره بر یک پاشنه نچرخیده است. این مدیران و مسوولان ولینعمتان ما و مالکان این سرزمین و فرهنگاش نیستند که درها را به میل خود به روی ما ببندند و باز کنند. همه ما از این آب و خاک و از این وطن و جامعه و فرهنگاش سهمی داریم که آن را به عنوان یک حق باز خواهیم ستاند. هرچند به رنج و محنت. ما چارهای نداریم جز این که برای ایران عزیزمان و فرهنگ و هنرش هم که شده، این هموطنان پشتمیزنشین و خودحقپندار را در جای واقعیشان بنشانیم و آن روز دیگر در بر این پاشنه زنگار گرفته نخواهد چرخید و باز نسلهایی خواهند آمد که سینما را همانطور که باید تجربه کنند.»